مواظب چاقو باش!!
15 اردیبهشت 1393 توسط فاطمه يعقوب كوره پز
بسم الله
دعوا بالا گرفته بود. دیگر نمی فهمید دارد چه کار می کند. چاقوی ضامن دار بُرّنده اش را از جیب خارج کرد و تا دسته فرو کرد توی شکم رسول.
رسول برادر بزرگتر حجت بود. همیشه هوایش را داشت و اجازه نمی داد آب توی دلش تکان بخورد. خون گرم رسول که روی… بیشتر »